گستروتراپی پاتوبیولوژیک و پاتودان مینینگ! چشم نیست که میبیند. گوش نیست که میشنود. این دو فقط ابزاری هستند در خدمت مغز جانور بشر. بطور کلی همه اجزای این جانور مطیع دستگاه اعصاب مرکزی وی میباشند. این موضوع رابطه ای دو جانبه را می انگیزاند. مغز و توده های سلولی زنده جانور بشر در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارند. پایانه آکسون های دستگاه اعصاب مرکزی که با سیناپس های چندگانه و مرتبط با نرون های حامل پیام های مغز جانور بشر همراه میباشند، به نحوی بر ساختارهای بیولوژیک جانور بشر مسلط هستند، که توصیف پادشاه جسم، وصف گزافی نیست. روان شناسی مجموعه ای است از سلسله گفتارهای وهم آلود، که اگر درونش را مانند شیوه خودش، واکاوی کنید، می توانید، فقط جستار گزینه های بیابید که ارزش واقعی آنها در ادبیات انسانی مبین و قابل ادراک است. رفتارها (خلق و خوی) را از دو بعد پاتوبیولوژیک دستگاه اعصاب مرکزی و پاتودان مینینگ بررسی میکنیم. تعریف ممتاز برای رفتارها کار بسیار پیچیده است.
گستروتراپی شیوه کاملی برای بررسی و رهیافت به این شناخت نیست اما میتوان با تلفیق بهوییرتراپی پاتوبیولوژیک و پاتودان مینینگ به شناخت بهتری از رفتارهای جانور بشر دست یافت. حال اینکه رفتارها چگونه هستند باید دو نقطه تغذیه دهنده را در نظر بگیریم. نقطه نخست مغز جانور بشر است و نقطه دوم محیط برقرار واکنش بیوشیمی و بیولوژیک این حیوان میباشد. همانطور که مغز و جسم جاندار دارای پیوند ناگسستنی ممتاز هستند، به همان شکل این پیوند بیوشیمیای جانور بشر \"که ما نمیتوانیم مغز و جسم را مجزا از هم کنیم\" تابع شرایط محیط واکنش بیولوژیک شیمیایی و بیوفیزیک است. اکشن ها و ری اکشن های جانوران نوع بشر بر حسب حرکت مولوکولهای بیولوژیک حامل اطلاعات در دستگاه اعصاب مرکزی و غیر مرکزی آنها شکل گرفته و ابراز میگردند. باید اکشن ها و ری اکشن ها را موشکافانه و خوب بشناسیم تا از درون یک شناخت عمیق و جامع از گستروتراپی بیولوژیک و پاتودان مینینگ ، به تعریفی کاملتر از رفتارشناسی دست یابیم. چه بسا که رفتارشناسی رهیافتی است برای جامعه شناسی از عناصر پایه ای تا عنصرهای کلی که در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم یکدیگرند.