وقتی که وسعت این بازیگرخانه پر هیاهو را می نگرم نخست به عقلانیت شک می کنم. هیچ گاه شک مقدمه یقین نیست ، چه بسا که چالش یقین بینش پدیدار می سازد. عقلانیت به سان عروسک بندبازی که دست آویز یقین گشته است. عقلانیت نقطه کور هست و لذتش کوری کمیک برای کسانی که گمان می کنند از شک به یقین رسیده اند. حیوان بشر به خاطر کنجکاوی جستجوگرانه ، خود دلایل رویدادهایی است که پی در پی هم به وقوع می پیوندند. معلول ها راستین هایی اند که نیازمند ذهنی یقین پذیر بدان ها نبوده و نخواهد بود. گرسنگی واداشت رفتاری تراژیک می باشد که از سگ سر می زند! واقعیتی که ستون رویدادهای پیاپی وجود را استوار می کند پیامدی ساده داراست. عقلانیت سادگی را پیچیده و در نهایت دشوار می نمایاند و نمایشگر آن دانش بالنده انسان هست! سقوط ارزش بر دشت ضد ارزشی از همین بالندگی سست مآبانه ناشی می گردد. فریادمان رساست که انسان چقدر سست بنیاد هست! سادگی آن قدر ملموس و روان جاری است که عقلانیت در برابرش چون سرابی خشک گویای اوج شهوت انسان در پایین ترین پله بالندگی می باشد. قضاوتی صریح می خواهد تا بگویم عقلانیت را مشتی هذیان پنهان در شهوت بالندگی است. مشتی کاه مساوی با مشتی خدایان و آتشی برای محو این سم کشنده و اما در آن سوی دشت ضد ارزش ، خرد چون خورشید نورافشانی می کند کما اینکه به چشم ذهن های نابینا فانوسی است در حال سوسو کردن در تاریکی حماقتشان. عقل از کاه کوهمی سازد اما خرد کوه را با دشواری طی می کند تا به نوک قله آن دست یابد. نوک قله واقعیتی هست که ذهن استوار بر دو پای نیرومند وجود را از بالا می بیند. ما از جزئیت نگری به کلیت نگری می رسیم. این دیگر تراژیک نیست. راس مثلث دو زاویه ممتاز را پالایش می کند. این پالایش رویدادی به بزرگی کمدی شیرین رهایی است. خرد کامل فراز و فرودی در روند خود خواهد داشت تا از نقص دور گردد. دشواری فراز زاییده طلب نمودن سنگ های پشت در پشت هم می باشد. کامل مصون از کمال هست! اگر اندیشه به کمال بود فرودی در کار نمی بودتا حیوان بشر فرازمند خواست های خویش گردد. علیرغم نیروی گریز از مرکز خردمند می کوشد تا به نقطه مرکزی دسترسی پیدا کند. دسترسی به مرکزی که موجودات گرداگردش را فرار می دهد جانور بشر را فرازمند می نماید. فرازمندی نخستین پله برای گام دوم رهایی محسوب می شود. از نظر عاقلانی که این جستار را می خوانند ، منِ حیوان بشر را زبان بازی قهار می یابند در حالیکه این فرسودگان فراموش کرده اند که جمله بازی هوس گونه اشان شهره آفاق گشته است!